خاطرات

برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛ یکی در آسمان و یکی در قلب ...در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...

خاطرات

برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛ یکی در آسمان و یکی در قلب ...در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...

دیداری صمیمانه با دوستان بعد از 34 سال



بنام خدا

یاد ایام گذشته در یک دیدار صمیمانه

روز سه شنبه این هفته (94/08/05) روزی خاطره ساز و بیاد ماندنی و البته قابل تکرار برای بنده و سه تن دیگر از دوستان دوران سربازی یعنی دوستانی که در سال 1360 با توجه به داشتن معافیت زمان صلح ،و بدلیل شروع جنگ تحمیلی به خدمت فراخوانده شدیم و باتفاق پس از اینکه  اعلام آمادگی کردیم و دفترچه آماده بخدمت گرفتیم به پادگانی در عجیب شیر تبریز برای طی نمودن دوره آموزش اولیه خدمت سربازی رفتیم و....

تا جائیکه بخاطر دارم بعضی از خاطرات دوران سربازی خودم را در همین وبلاگ گذاشته ام.اما بدلایل مختلف نامی از دوستان در آن خاطرات نبردم تا بدون اجازه آنها کاری نکرده باشم که بعدها دلخوری بوجود بیاید و فقط به نوشتن خاطرات آن روزها اکتفا کردم و البته خیلی در خاطرات ریز نشدم و فقط بعضی از نکات خاص را با توجه به مقتضیات بیان کردم.

اما سه شنبه شب پس از مدتها هماهنگی و برنامه ریزی ،خداوند فرصتی داد تا بتوانیم با سه نفر از دوستان عزیزی که مدتی از عمر خدمت سربازی یکساله را با هم در یک پادگان و در یک آسایشگاه سپری کرده بودیم و البته بصورت خانوادگی در منزل یکی از عزیزان دور هم جمع شویم و این دیدار را میتوانم با جرات بگویم که یکی از شب های خاطره انگیز دوران زندگی بنده محسوب گردد.

شاید باور کردن مطالبی که میخواهم بیان کنم برای عزیزی که آنها را میخواند سخت باشد که چگونه بعد از حدود سی و جند سال وقتی جند نفر دوست بهم میرسند جه حرف هائی بینشان مطرح خواهد شد و دیدار را با چه مطالبی خواهند گذراند.

جالبست بدانید بعد از اینکه تشکیل جلسه دیدار حضوری و محل آن قطعی گردید ،اولین مطلبی که به ذهن بنده رسید این بود که سریع از بین عکسهای آلبوم هایم تعدادی عکس را که مربوط به دوران سربازی و در کنار دوستان گرفته بودم از آلبوم ها بیرون آوردم تا در زمان دیدار با دوستان یاد آن روزها را گرامی داشته و با دیدن عکس ها خودمان را در حال و هوای آن روزها بگذاریم.عحیب بود که دوست بزرگواری که میزبانی این دیدار دوستانه را پذیرفته بود هم تعدادی از همان عکس ها را آماده کرده بود تا در اولین لحظات دیدار آنها را به دوستان دیگر نشان دهد و چه همفکری زیبائی ناخواسته ایجاد شده بود.

بالاخره لحظه دیدار و ملاقات دوستان رسید و اگر چه دیدار خانوادگی بود و خانواده های ما تقریبا در همان زمان با هم دیدار داشتند و با هم آشنا شده بودند اما برای آنها هم دیداری خاطره انگیز شد زیرا بعضی از عکس ها ئی را که به یادگار گرفته بودیم بصورت اختصاصی بود و همه و خصوصا خانواده ها ندیده بودند و همزمان با دیدن عکس ها خاطرات بود که از زبان هر کدام از ما در مورد آن روزها بیان می شد و خانواده ها را سرگرم و مسرور کرده بود.لذا پس از ساعاتی که بسرعت سپری شدند و ناچار باید از هم خداحافظی کرده و به منازل خود برویم تصمیم گرفتیم این دیدارها بصورت ماهانه تدوام داشته باشد و هر کدام تلاش نمائیم تا دوستان دیگری را هم که در آن دوره خاص یعنی زمان خدمت سربازی با هم بودیم پیدا کرده و برای جلسات بعد به مرور آنها را هم دور هم جمع کنیم.

در اواخر ساعات دیدار یک دوست مشترک بعد از زمان سربازی هم که از این ملاقات مطلع شده بود به جمع ما اضافه شد و با توجه به روحیه گرم و گیرائی که ایشان داشت از همان ابتدای حضور بیان داشت که در تمامی دیارها و ملاقاتهای بعدی هم حضور خواهد داشت و این نشاندهنده صمیمیت ایشان و همدل بودن ایشان با دیگر دوستان بود.

تقریبا خیلی از مطالب دوره آموزشی خدمت سربازی در پادگان عجب شیر تبریز که یک پادگان مخصوص سربازان صفر یعنی سربازان بیسواد و کم سواد بود و برای اولین بار بود که بدلیل آماده نبودن پادگان مناسبی مجبور شده بودند ما را که همگی در آن زمان فوق دیپلم بودیم و طبق قانون باید درجه دار می شدیم به آنجا آورده بودند، را مرور کردیم و با یاد و خاطرات آن روزها لحظاتی را سپری کردیم که  برایمان قابل تصور نبود و شاید کمتر از این فرصت ها پیش بیاید که مجددا بتوانیم داشته باشیم.

بهر حال با امید به دیدارهای بعدی و با توکل به خدای متعال از دوستان جدا شدیم تا چنانچه عمری باشد و صلاح و رضای خداوند متعال هم باشد دیدارهای دیگری هم داشته باشیم.

اینکه مطالب اولین ملاقات را بدلیل طولانی شدن پست ننوشتم و فقط اشاره کردمفعذر خواهی نموده و امیدوارم در فرصت دیگری بتوانم بعضی از مطالب را برای مشتاقان بنویسم.ان شاءالله

خدانگهدار


تساوی یک با یک



بنام خدا

 

تساوی

معلم پای تخته داد می زد                                                                                     

صورتش از خشم گلگون بود

و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود

ولی آخر کلاسی ها

لواشک بین خود تقسیم می کردند

وان یکی در گوشه ای دیگر«جوانان» را ورق می زد

برای که بی خود های و هوی می کرد و با آن شور بی پایان

تساوی های جبری را نشان می داد

با خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک

غمگین بود

تساوی را چنین بنوشت:

«یک با یک برابر است...»

از میان جمع شاگردان یکی برخاست

همیشه یک نفر باید بپا خیزد

به آرامی سخن سر داد:

تساوی اشتباهی فاحش و محض است

معلم

مات بر جا ماند.

و او پرسید:

اگر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز

یک با یک برابر بود؟

سکوت مدهشی بود و سوالی سخت

معلم خشمگین فریاد زد:

آری برابر بود

و او با پوزخندی گفت:

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود

وانکه

قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت

پایین بود...

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آنکه صورت نقره گون

چون قرص مه می داشت

بالا بود

وان سیه چرده که می نالید

پایین بود...

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

این تساوی زیر و رو می شد

حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود

نان و مال مفت خواران

از کجا آماده می گردید؟

یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟

یک اگر با یک برابر بود

پس که پشتش  زیر بار فقر خم می شد؟

یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟

یک اگر با یک برابر بود

پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟

معلم ناله آسا گفت::

بچه ها در جزوه های خویش بنویسید

یک با یک برابر نیست...

ارسالی توسط یکی از دوستان

داستان جالبی برای ترویج فضائل اخلاقی



بنام خدا

 

داستانی زیبا از فضائل اخلاق اسلامی

سه برادر ، مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند این مرد پدرمان را کشته است.

امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟

آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اینها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.

امام علی (علیه السلام)فرمودند: حد را بر تو اجرا می کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهید.

پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه می شود، و برادرم هم بعد از من تباه می شود.

امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را می کند؟

آن مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد.

امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آیا ضمانت این مرد را می کنی؟

ابوذر عرض کرد: بله امیرالمومنین

فرمود: تو او را نمی شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می کنم!

ابوذر عرض کرد: من ضمانتش می کنم یا امیرالمومنین.

آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد...و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود...سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حالیکه خیلی خسته بود، به نزد امیرالمومنین (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چیزی باعث شد تا برگردی درحالیکه می توانستی فرار کنی؟

آن مرد گفت: ترسیدم که "وفای به عهد" از بین مردم برود.

امیرالمومنین(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟

ابوذر گفت: ترسیدم که "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم برود.

پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتیم... امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: چرا؟

گفتند: می ترسیم که "بخشش و گذشت" از بین مردم برود.


و اما من این مطلب را برای شما فرستادم تا "دعوت به خیر" از میان مردم نرود.

حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید و در صورت امکان برای دوستانتان ارسال کنید تا "نشر و پخش فضایل مولا" از میان ما نرود.


 

تسلیتی به بازماندگان حادثه منا


بنام خدا

تسلیتی به بازماندگان حادثه منا

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعونَ

هیچ بنده ای به مصیبتى گرفتار نشود که هنگام به یاد آوردن آن مصیبت «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعونَ » گوید و هنگام وقوع آن صبر کرده باشد، جز این که پروردگار گناهان گذشته او را خواهد بخشید. و هر گاه یاد آن مصیبت افتد و این کلام را بر زبان جارى سازد، خداوند گناهانى را که در میان این دو استرجاع (یعنی خواندن این آیه) از او سر زده، می آمرزد. [کافی، ج3، ص 224]

بالأخره حاجیانمان از سفر آمدند ...
عزیزان حجتان مقبول و سعیتان مشکور...
از طرفی از فراغ و دوری شما اشک می ریزیم، اشک برای مصیبتی که بر خانواده هایتان سنگینی می کند ... عزیزانی منتظر که پروانه وار بر گرد شمع هایشان می چرخند و در فراغتان اشک غم می ریزند...
از طرفی دیگر اشک حسرت می ریزیم که چه زیبا به لقای پروردگارتان رفتید؛  در یکی از بهترین زمین های خدا ، لبیک گویان، در صحنه ای شبیه به کربلا در آن گرمای سوزان ملک الموت به سراغتان آمد چه صحنه ی سختی ... پس از سال ها انتظار به خانه خدا مشرف شدند و حال این گونه باید به استقبالشان رفت ...
عده ای از بازماندگان گویا هنوز مرگ و فراغ عزیزانشان را باور نمی کنند ... منتظر هستند کسی بگوید این خبر دروغ است؛ یا اشتباهی شده! یا لااقل هنوز امیدی به بازگشتش هست!
حادثه خیلی خیلی تلخ و جانگداز است ... شاید آرزو کنی ای کاش این ها همه خواب باشد. حاضری همه چیزت را بدهی تا او را برگردانی. حتی شاید آرزوی مرگ کنی. اما افسوس ... ! بازگشتی برای عزیزانمان نیست ... واقعیتی است تلخ که اتفاق افتاده ...

همه رفتنی هستیم، کوچک و بزرگ، پیر و جوان هم ندارد ... وقتی زمانش برسد همه می روند اما چگونه مردن و کجا و در چه شرایطی با دنیا خداحافظ کردن، خودش داستانی دارد ... این عزیزان به واقع مرگ زیبایی داشتند .... خدا را در خانه ی خودش دیدن و به لقایش لبیک گفتن ... خیلی لذت دارد ... خوشا به حالشان ...

همه وصیت نامه هایشان را نوشته اند، حلالیت طلبیده اند، حق الناس ها و حق الله هایشان را داده اند و همه را تسویه کرده اند ، حمد و سوره و نمازشان را اصلاح کردند ... خلاصه پاک پاک شده اند
واقعاً چه زمان و شرایطی بهتر از مردن پس از تولد دوباره انسان بعد از اعمال حج، آن هم در سرزمین عرفات ...

قربانیان حادثه منا در لحظاتی جان به جان تسلیم کردند که خداوند از آنها راضی بوده است: إِذَا أَخَذَ النَّاس مَوَاطِنَهمْ بِمِنًى، نَادَى منَاد مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنْ أَرَدْتمْ أَنْ أَرْضَى فَقَدْ رَضِیت: هنگامى که مردم در منا در جاى خود استقرار مى یابند منادى خداوند ندا مى دهد: اگر مى خواستید من از شما راضى شوم، راضى شدم. (کافی، ج 4، ص 262)

آل سعود، روی جاهلیت را سفید کرده است

اگر کمی تاریخ را تورّق کنیم می بینیم که مردم روزگار جاهلیت در مثل همین ماه ذی الحجه که ماه حرام می دانستند، اجازه به خودشان نمی دادند دست روی کسی بلند بکنند ... در تاریخ داریم اگر کسی قاتل پدرش را در این چند ماه حرام می دید، قاتلی که روزها به دنبالش بود اگر در یکی از این ماه ها او را می دید، به احترام این ماه از کنار او عبور می کرد ...
اما این سعودی ها که با نام اسلام و با رفتارهایشان تیشه بر ریشه ی اسلام می زنند، رحم نکردند ... و این ها روی مردم روزگار جاهلیت را سفید کردند.

تسلیتی به بازماندگان حادثه منا

لحظه ای نمی توانیم خودمان را به جای این خانواده های داغدار بگذاریم و عمق این غم را درک کنیم ... فقط می توان برای تسلّای دلشان از بیان امیرالمؤمنین علیه السلام تسلیتی را خدمتشان داشته باشیم...

امیر الؤمنین علیه السلام در تسلیت به «اشعث ابن قیس» در مرگ فرزندش چنین فرمود:
اى اشعث اگر برای پسرت اندوهناکی، چون پدر هستی این اندوه شایسته است؛ امّا اگر شکیبا باشى هر مصیبتى را نزد خدا پاداشى است.
اى اشعث اگر صبر کنى مقدرات بر تو جارى مى شود و تو پاداش خواهى داشت و اگر ناشکیبائى و بی تابى کنى باز هم مقدرات مسیر خود را طى می کند و وزر و گناه بر تو خواهد بود.
اى اشعث فرزندت تو را شاد می نمود در حالى که آزمایش و امتحان بود و مرگ او تو را محزون کرد در حالى که براى تو پاداش و رحمت است. [نهج البلاغه (فیض الاسلام)، حکمت شماره 283، صفحه 1227]
برایشان آرزوی صبر داریم .... چرا که تنها با صبر است که انسان آرامش می گیرید ... با صبر است که می توان از این آزمایش الهی نیز بیرون آمد : وَلَنَبْلوَنَّکمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمجَاهِدِینَ مِنکمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلوَ أَخْبَارَکمْ  [محمد: ۳۱] (و البته شما را مى آزماییم تا مجاهدان و صابران شما را باز شناسانیم و خبرهای [مربوط به] شما را رسیدگى کنیم)
«إِنَما یوَفَى الصَابِرونَ أَجْرَهمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»؛ در قیامت، پاداش صبر و استقامت صابرین، بدون اندازه گیری و بی حد و حصر است و به غیر از خداوند، کسی از میزان آن اطلاع ندارد.

رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) در روایتی فرمودند: در روز قیامت، هنگامی که دفترها گشوده می شود و ترازوهای حساب و کتاب را می آورند، براى اهل بلا و گرفتارى، ترازویى نصب نمى گردد و دفترى برای آنان گشوده نمى شود، سپس آیه «إِنَما یوَفَى الصَابِرونَ أَجْرَهمْ بِغَیْرِ حِسابٍ» را قرائت فرمودند.
این صبر بر غم و فراغ عزیز و از دست دادن عزیز به قدری سخت است که در حدیث قدسی خداوند خود می فرماید: إِذَا وَجَّهْت إِلَى عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِی مصِیبَةً فِی بَدَنِهِ أَوْ مَالِهِ أَوْ وَلَدِهِ ثمَّ اسْتَقْبَلَ ذَلِکَ بِصَبْرٍ جَمِیلٍ اسْتَحْییت مِنْه أَنْ أَنْصِبَ لَه مِیزَاناً أَوْ أَنْشرَ لَه دِیوَان (بحارالانوار، ج 68، ص 93) وقتی به بنده ی من مصیبتی رسید اگر مصیبت زده صبر کرد من خدا فردای قیامت خجالت می کشم بگویم دیوان عمل او را ترازی او را باز کنید و حساب او را ببینم. [بحارالانوار، ج 79، ص 116]

 کلام آخر

یادمان باشد خدا برای مؤمن بد نمی خواهد. اگر عزیزتان را از دست داده اید؛ اولاً بدانید جدایی شما موقت است و در دیار باقی دوباره در کنار هم خواهید بود. ثانیاً ناراحتی کوتاه شما در دنیا پاداش ابدی خواهد داشت. این پاداش آن قدر بزرگ است که اگر مؤمن بداند که خداوند چه پاداش بزرگى در برابر بلا برایش آماده کرده آرزو مى کند که در دنیا او را با قیچی ها تکه تکه کنند. [کافی، ج 2، ص 255]

به ماه محرم نزدیک می شویم ... عزیزان داغدار، صحرای کربلا را مجسم کنید، در کربلا بر خاندان اهل بیت علیهم السلام چه گذشت؟
در آن شرایط امام حسین (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) چگونه برخورد کردند؟
مگر جز این است که آنها در برابر مقدرات الهى، تسلیم و راضی به رضای الهی بودند. چنانچه امام حسین (علیه السلام) قبل از شهادت و در اوج مصیبت می فرمایند: «رِضَى اللَهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ»؛ حضرت زینب سلام الله علیها نیز در مجلس ابن زیاد، علی رغم تنهائى در برابر آن همه دشمن، سختی و فشارهایی که بر ایشان آمده بود با اطمینان قلبی و رضایت از مقدرات الهی فرمودند: «مَا رَأَیْت إِلَا جَمِیلًا».

این حرف ها قطعا چیزی از ظلم آل سعود و بی کفایتی آن ها  کم نمی کند ...
خدا به حرمت امیرالمومنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و اهل بیت علیهم السلام که حاجیان عزیز میهمان این انوار الهی بودند به بازماندگانشان تسکین و آرامشی را عطا کند.
الهی آمین

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان ،زهرا اجلال -کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث


با کشتار منا باز هم حج برویم یا صدقه بدهیم؟!


بنام خدا

 

با کشتار منا باز هم حج برویم یا صدقه بدهیم؟!

چند روزی است که از حادثه دلخراش منا و شهادت عده ای از هموطنان عزیزمان می گذرد، حادثه ای که قلب همه ما را جریحه دار کرده است، تصاویر منتشر شده از این واقعه روح و روان آدمی را به هم می ریزد . اما برخی واکنش ها به این حادثه تلخ، درد مضاعفی است برای خانواده شهیدان منا و جامعه اسلامی.

مقارن با وقوع این حادثه تلخ، واکنش ها در فضای مجازی آغاز شد، لطیفه گویی و طنز پردازی ها همراه با  اساعه ادب به جانباختگان و خانواده های آنان... طنزهایی تلخ برای زیر سؤال بردن حج و حاجیان.
عده ای هم با یک ژست روشنفکرانه در صدد زیر سؤال بردن فریضه بزرگ الهی حج هستند، گاهی با سنگدلی حاجیان را مستحق این کشتار می دانند چرا که معتقدند آن ها نباید در راه حج و برای جیب عربستان سعودی خرج کنند، چرا که در کشور نیازمندان زیادی هستند که رسیدگی به آن ها باید در اولویت باشد
اولا باید گفت فریضه حج واجب، یک سفر تفریحی و سیاحتی نیست که ما به فتوای خود برای آن تصمیم بگیریم بلکه یک حکم الهی و واجب است، که در قرآن کریم به طور صریح به آن اشاره شده است ، و بر هر فردی که توانایی و شرایط آن را دارد، در کل حیات خود فقط یک بار واجب شمرده شده است، دقت کنیم که فقط یک بار، و از جمعیت هفتاد و چند میلیون نفری کشورمان،  فقط 64 هزار نفر امسال در فریضه حج شرکت داشتند. ( طبق آمار سازمان حج و زیارت) و این در حالی است که  آمار کل کسانی که در سراسر جهان به حج مشرف شده اند حدود یک میلیون و پانصد هزار  نفر است.

اگر نسبت درآمد حاصل از حضور حجاج ایرانی را نسبت به کل حجاح بسنجیم می بینیم که رقم درشتی نخواهد بود، آن هم برای کشوری که بزرگترین فروشنده نفت خام است و سرمایه های هنگفتی در بانک های آمریکا و اروپا سرمایه گذاری کرده است.
نکته دیگری که قابل ذکر است این است که عربستان سعودی به خاطر دشمنی ریشه داری که با مذهب تشیع و جمهوری اسلامی ایران دارد اگر می توانست و بیم از افکار عمومی جهان را نداشت اصلا سهمیه ای برای حجاج ایرانی قائل نمی شد.
حال باید دید سفر به سرزمین وحی چند درصد از سفرهای مردم به خارج از کشور را تشکیل می دهد؟ و آیا فاکتور گرفتن هزینه های حج درد نیازمندان و دردمندان جامعه را دوا خواهد کرد؟
طبق گزارش سفیر ترکیه در سال گذشته 6 میلیون ایرانی به ترکیه سفر کرده اند، به هر حال برای هر سفری میزانی ارز از کشور خارج می شود
و طبق آمار سفیر تایلند 160 هزار ایرانی سال گذشته به این کشور سفر کرده اند، علی رغم بدنامی این کشور در زمینه جاذبه های توریستی چرا وجدان های ما بی تفاوت است و هزاران تصویر از کودکان بی سرپرست و قشر ضعیف در کنار خوش گذرانی های مسافرین تایلند نشر نمی دهیم؟!
می خواهیم کمی صادقانه قضاوت کنیم، چرا ما فقط با مکه رفتن و کربلا رفتن مشکل داریم؟ این شبهه ها که به مراسم حج وارد می کنند ریشه اش کجاست؟
البته نفس سفر کردن در اسلام امری پسندیده است، نمی خواهیم بگوییم هیچ کس به هیچ کجا سفر نکند، بلکه باید به این درک برسیم که برای عقاید و ارزش های همدیگر ارزش قائل شویم، ما این حق را نداریم که برای دارایی های دیگران و نحوه هزینه کردنش تعیین تکلیف کنیم.
وظیفه همه ماست که از دارایی های خود قسمتی را خرج نیازمندان کنیم و به هر طریقی به فریاد محرومان جامعه خود برسیم و نباید با فرافکنی این وظیفه و مسؤلیت را از دوش خود برداشته و گردن دیگران بیاندازیم.
درست است که ما با عربستان سعودی اختلاف بنیادی داریم و این کشور در عرصه جهانی کارشکنی های زیادی علیه کشور ما انجام داده است، همه به این موضوع واقفیم، اما باید در هر زمینه ای ابعاد مختلف آن را در نظر گرفت، ما مسلمان هستیم و باید حکم خداوند متعال را گردن نهیم، خداوند قادر و صاحب علم مطلق، دستور به حج داده تا مسلمانان در یک فرصت مناسب گرد هم جمع شوند و فارغ از رنگ پوست و نژاد و مذهب، در ایامی خاص اعمالی مشترک را انجام دهند، که این اجتماع بزرگ خار چشم اسلام ستیزان و دشمنان دین خدا شود. حال سوء مدیریت مسؤلان عربستان و کشته شدن مهمانان خانه خدا یک بحث است، و تحریم حج و تمسخر حاجیان یک بحث دیگر.
اگر حادثه فرودگاه جده را به خاطر بیاوریم دیدیم که مراجع بزرگ ما در مقوله حج عمره که یک امر مستحب است عزت و شرافت ملت را بر همه چیز ترجیح دادند.
اما بالای دستور خداوند متعال هیچ دستوری نیست و همگان باید تسلیم امر او باشند، پس از خود فتوی صادر نکنیم و این وظیفه بزرگ الهی را که دنیایی حکمت در آن نهفته است را سبک نشماریم.
خداوند متعال مى فرماید: «وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتوکَ رِجَالاً وَ عَلَى کلِّ ضَامِر یَأْتِینَ مِن کلِّ فَجّ عَمِیق لِّیَشْهَد واْمَنَ فِعَ لَهم » (حج، ۲۷و ۲۸) ؛ و مردم را دعوت عمومى به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکب هاى لاغر از هر راه دور به سوى خانه خدا بیایند، تا شاهد منافع گوناگون خویش باشند.

چرا حج ؟

امام رضا علیه السلام: فَاِن قالَ: فَلِمَ اَمَرَ بِالْحَج؟ قیلَ: لَعَلَّة الوِفادَة الَى اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَلَبِ الزّیادَةِ... مَعَ ما فیهِ مِنَ التَفَقّهِ و نَقلِ اَخبارِ الأئمَّةِ علیهم السلام الى کلِّ صَقْحٍ و ناحیةٍ کما قالَ اللّه تعالى " لَوْلاَ نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّه واْ فِی الدِّینِ" (سوره توبه آیه 122) و «لِیَشهَدوا مَنافعَ لَهم» (سوره حج آیه 28)

امام رضا علیه السلام فرمود: اگر گفته شود چرا خداوند فرمان به حج داده؟ در پاسخ گفته مى شود: به خاطر مهمان خدا شدن، و درخواست زیادى از خدا... اضافه بر اینها آشنایى با دین و یاد گرفتن احکام و گفت و شنود احادیث امامان علیهم السلام و نقل احادیث به چهارگوشه جهان، چنانچه خداى متعال مى فرماید: "چرا از هر گروهى از آنان طایفه اى کوچ نمى کنند تا در دین و معارف آگاهى یابند" و فرموده است «[مردم را به حج بخوان...] تا منافع خویش را بیابند.» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 119، ح 1)

حج برویم یا صدقه بدهیم؟!
عبدالرحمن بن ابی عبدالله روایت کرده است: «قلت لاَبی عَبدالله ( علیه السلام) انَّ ناساً مِن هؤ لاءِ القَصّاص یَقولون: اِذا حَجَّ رَجلٌ حَجَّةً ثمَّ تَصَدَّقَ وَ وَصَلَ کانَ خَیراً لَه، فَقالَ: کَذَبوا لَو فَعَلَ هذَا النّاس لعَطَّلَ هذَا البیت» (جَعَلَ الله الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ).( علل الشرایع، ج2، ص452)
به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: برخی از قصه پردازان می گویند: هرگاه کسی یک بار حج رود، سپس «به جای دو بار حج کردن» صدقه بدهد و صله رحم انجام دهد، برایش بهتر است. حضرت فرمود: دروغ گفته اند؛ اگر مردم، چنین کنند، حج تعطیل می شود. خدای تعالی این خانه را مایه قوام، برپایی و استواری برای مردم قرار داده است.
دوم آن حضرت در حدیثی دیگر فرمود: حَجَّةٌ خَیرٌ مِن بَیتٍ مَملوءٍ ذَهَباًی تَصَدَّق بِهِ حَتّی یَفنی.(من لا یحضره الفقیه، ج2، ص143؛ وسایل الشیعه، ج8، ص79)؛ یک نوبت حج «کردن» بهتر است از خانه ای پر از طلا «زر» که آن را به طور کامل صدقه بدهد.

سخن پایانی:
مرگ سرنوشت همه ماست، اما چگونه مرگی؟ مرگ خوب، نعمت بزرگی است که نصیب هر کسی نمی شود، یکی از دعاهایی که ما باید در حق خودمان بکنیم این است که از خداوند بخواهیم یک مرگ خوب برای ما مقرر فرماید.
و مردن در لباس احرام و در سرزمین وحی افتخاری است که نصیب هر کسی نمی شود، و هموطنان عزیز ما و سایر مسلمانان عزیزی که در حادثه اخیر منا در لباس احرام به شهادت رسیدند، یک مرگ با عظمت را خداوند برایشان مقدر کرده بود و خوشا به سعادت آن ها ...
امام صادق علیه السلام فرمود: «مَن ماتَ فی طریقِ مَکةَ ذاهِبا أو جائیا ، أمِنَ مِن الفَزَعِ الأکبَرِ یَومَ القِیامَةِ ، مَن ماتَ م حْرِما بَعثَه اللّه م لَبِّیا » (الکافی :ج 4،ص 263، ح 45) ؛ هر کس در راه رفتن به مکه یا برگشتن از آن بمیرد، روز قیامت از آن بزرگترین هراس در امان باشد. هر کس در حال احرام بمیرد، خداوند او را لبّیک گویان برانگیزد.
متوجه شأن والای عزیزان شهیدمان باشیم و با لطیفه ساختن و نشر شبهات بی اساس، خداوند متعال را به خشم نیاوریم. به امید روزی که تولیت حرمین شریفین از کف بی کفایت آل سعود خارج شود و به اهلش سپرده شود.

منبع :  بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان،فاطمه محمدی