خاطرات

خاطرات

برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛ یکی در آسمان و یکی در قلب ...در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...
خاطرات

خاطرات

برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛ یکی در آسمان و یکی در قلب ...در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...

ماه رجب ماه انس با قرآن


بنام خدا

ماه رجب، ماه انس با خدا

ماه رجب؛ ماه توحید و هم نشینی با محبوب و موسم نجوا و سخن گفتن با حضرت دوست (جل ذکره) است. ماه رجب، رشته پیوند از پا فتادگان طریق دوست با اوست.

اهل مراقبه سالی را به انتظار فرا رسیدن آن، روز شماری می کنند تا شب هایش را با خداوند خود خلوت کنند و راز دل با او بگویند و چه زیباست حال وارستگانی که دل از تمام تعلقات و وابستگی ها کنده اند و تمام همت خویش معطوف صاحب دل کرده اند و در این ماه ندا برداشته اند:

فقد انقطعت الیک همتی و انصرفت نَحوکَ رغبتی فانت لاغَیرک مرادی و لک لا لسواک سهری و سُهادی.

توجهم از همه بریده و تنها به تو پیوسته است و میل و رغبتم فقط به سوی تو منصرف شده است، پس تویی مقصودم نه غیر تو و تنها برای توست شب بیداری و کم خوابی ام.

زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس         گل عذاری ز گلستان جهان ما را بس

        دولت صحبت آن مونس جان ما را بس          یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

           این تجارت ز متاع دو جهان ما را بس             نیست آرام جز از وصل تو در سر هوسی

پس بیاییم و با مناجاتیان و دلدادگان حضرت دوست، در این ماه هم نوا شویم، باشد که ما را هم از لذت های شبانه آنان نصیبی دهند و از شربت وصل جرعه ای نوشانند؛ زیرا:

باید برون کشید از این ورطه رَخت خویش        ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

 

پیغامی از حضرت محبوب

آنچه زیبایی ماه رجب را افزون می کند، فرشته ای است که از سوی پروردگار برای ما خاک نشینان پیغام آورده و هر شب تا به صبح چنین ندا سر می دهد: «طوبی لذاکرین، طوبی لطائعین؛ آفرین بر یادکنندگان خداوند، آفرین بر اطاعت کنندگان او».

ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار               ای صبا نکهتی از خاک در یار بیار

                                                     نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار          نکته روح فزا از دهن یار بگوی

و چه دلرباست آنجا که فرشته پیغام برما، سخن حضرت دوست را چنین بازگو می کند: «اَنَا جَلیسٌ مَنْ جالَسَنی وَ مُطیعٌ مَن اِطاعَتی وَ غافِرٌ مَنِ اسْتَغْفَرَنی؛ من هم نشین کسی هستم که هم نشین من باشد و اطاعت کسی را می کنم که اطاعتم کند و از گناه و لغزش آن که تقاضای بخشش نماید، چشم پوشی می کنم».

خداوندا! این چه ندایی است که بنده گناهکاری چون من را، با آن به جانب خویش فراخوانده ای. آدم خاکی کجا و هم نشینی با پروردگار عالمیان کجا؟

که آمد ناگهان دلدارم امشب                 تعالی الله! چه دولت دارم امشب

زکات حسن ده خوش دارم امشب         تو صاحب نعمتی، من مستحقم

حال که در این ماه شریف به هم نشینی با خود مفتخرم فرمودی، دیگر بار مرا از دیدار و بودن با خود محرومم مساز که بی تو بودن را بر نمی تابم.

دلبرا! چه کسی سعادتمندتر از من که خدایی چون تو دارم، مرا به خویش فرا می خواند و وعده ام می دهد که اگر اطاعتش برگزینم، اطاعتم نماید.

آری! چرا چنین نباشد که عبودیت و خاکِ در جانان شدن، کمال والای انسانیت و مقام خلافت الهی را به بشر ارزانی می کند و او را از سرگردانی در عالم طبیعت می رهاند و به مشاهده ملکوت جهان هستی نایل می سازد.

هر که شد خاک درت رَست ز سرگردانی           جان فدای تو که هم جانی و هم جانانی

پس اکنون که سفره بخشودگی و عفو و رحمت برایم گسترانیدی، ندای «العفو» سر می دهم و از آستان تو تقاضای توبه و بخشش می کنم.

که دگر مِی نخورم بی رخ بزم آرایی       کرده ام توبه به دست صنمی باده فروش

الطاف خداوندی

سخن از پیغام دوست بود که فرشته رحمت بر خاکْ نشینان و غبار گرفتگان زمینی زمزمه می فرمود:

اَلشَّهْرُ شَهْری، وَالْعَبْدُ عَبْدی، وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتی، فَمَنْ دَعانی فی هذَا الشَّهرِ اَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنی اَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَاَنی هَدَیْتُهُ.

ماه، ماه من است و بنده بنده من و رحمت از آن من است. پس هر کس که در این ماه، مرا بخواند، اجابتش می کنم و هر آن کس که از من تقاضا و درخواستی کند، عطایش می نمایم و آن که طلب هدایت کند، هدایتش می سازم!

لطیفا! آیا مرا با تمام روسیاهی عبد خود خوانده ای؟ و آیا خشکیده لبی چون مرا به آب رحمت خود فراخوانده ای؟ وای بر من! اگر در پاسخ دعوتت کوتاهی کنم و دل خویش همچون گذشته به عالم دنیا مشغول سازم؛ زیرا به فرموده امیرالمؤمنین، علی علیه السلام ، دنیا سایه ای ناپایدار است.

و نیز فرموده اند که دنیا خانه و محل سختی ها و گرفتاری هاست، پس:

رسد ز دولت وصل تو کار من به حصول                 اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول

که گشته ام ز غم و جور روزگار ملول                   کجا روم؟ چه کنم؟ حال دل که را گویم

اکنون که هر تقاضایی بنمایم اجابتم می کنی، از تو چنین می خواهم:

الهی! فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَیْتَهُ لِقُرْبِکَ وَ وِلایَتِکَ وَ اَخْلَصْتَهُ لِوَدِّکَ وَ مَحَبَّتِکَ وَ شَوَّقْتَهُ اِلی لِقائِکَ... وَاَعَذْتَهُ مِنْ هِجْرِکَ وَ قِلاکَ وَ بَوَّأتَهُ مَقْعَدَ الصِّدْقِ فی جِوارکَ.

معبودا! ما را از آنانی قرار ده که برای قرب و ولایتت برگزیده ای و برای دوستی و محبتت خالص و بی آلایش گردانیده ای و به دیدارت مشتاقشان نموده ای... و از هجر و دوری و راندنت پناهشان داده ای و در جوار خویش در جایگاه صدق و راستی مسکنشان بخشیده ای؟

حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی              ما ز دوست غیر از دوست مطلب نمی خواهیم

سخن آخر

فرشته انس و ملک رحمت الهی در پایان پیام خود از جانب حضرت دوست، چنین فرموده است:

جَعَلْتُ هذَا الشَّهْرِ حَبْلاً بَیْنی وَ بَیْنَ عِبادِی فَمَنْ اِعْتَصَمَ لَهُ وَصِلَ اِلَیَّ؛ من ماه رجب را رشته ای بین خود و بندگانم قرار دادم، پس هر آن کس که به آن درآویزد، به وصال من نایل می شود.

چه بسیار ماه رجب ها آمد و ما نبودیم و چه بسیار بیاید و ما نباشیم. پس، اکنون که توفیق درک آن را یافته ایم و حضرت دوست ما را به خود فرا خوانده است، فرصت را از دست ندهیم و همواره مراقب حضور او باشیم و جز به دیدار جمال وی نگران نباشیم و جز رضای او نجوییم و جز طریق او نپوییم.

که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم              حالیا مصلحت وقت در آن می بینم

                  شرمسار رخ ساقی و می رنگینم                           بس که در خرقه سالوس زدم لاف صلاح

یعنی از اهل جهان، پاکدلی بگزینم                        جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم

آری! ما فرزندان آدم علیه السلام را اگر نسیم های رحمت خداوند ننوازد و نفحات حیات بخش او جانی تازه نبخشد، همواره در غفلت فرو می رویم و با اهل باطل نشستن را تمنا داریم و عمری در نادانی سپری می کنیم. پس، ماه رجب را که نفحات رحمانی خداوند در آن وزیدن گرفته است، دریابیم که اولیای دین فرموده اند:

اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی اَیّام دهرِکم نَفَحاتٍ الا فَتَعَرَّضُوا لَها.

به راستی که برای پروردگارتان در روزهای عمرتان، نسیم هایی است. هان! پس خود را در معرض آنها قرار دهید!

 

منبع پایگاه اطلاع رسانی حوزه

حقیقت زندگی


بنام خدا

حقیقت زندگی......

روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویان گفت:" امروز می خواهیم بازی کنیم! "

سپس از آنان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود. خانمی داوطلب این کار شد.استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگی اش را روی تخته بنویسد. آن خانم اسامی اعضای خانواده، بستگان؟، دوستان، همکلاسی ها و همسایگانش را نوشت. سپس استاد از او خواست نام سه نفری را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند. زن اسامی همکلاسی ها یش را پاک کرد.

 سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر پاک کند. زن اسامی همسایگانش را پاک کرد. این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند:نام مادر، پدر، همسر و تنها پسرش. ..

کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود چون حالا همه می دانستند این دیگر برای آن خانم صرفاً یک بازی نبود. استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند. کار بسیار دشواری برای آن خانم بود. او با بی میلی تمام نام پدر و مادرش را پاک کرد. استاد گفت:"لطفاً یک اسم دیگر را هم حذف کنید. "زن مضطرب و نگران شده بود و با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست ...

استاد از او خواست سرجایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید:"چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟ والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند. و شما پسرتان را به دنیا آوردید. شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید! "

دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت. همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند. زن به آرامی و لحنی نجوا مانند پاسخ داد:"روزی والدینم از دنیا خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ترکم خواهد کرد.

پس تنها فردی که واقعاً کل زندگی اش را با من تقسیم می کند، همسرم است! "

همه ی دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آن که زن حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود، برایش کف زدند.

باهمسربه ازآن باش؛که باخلق جهانی.

لطفامهربانی باهمسرفراموش نشود.

عاملی که انسان را جهنمی می کند

بنام خدا

عاملی که انسان را جهنمی می کند!

یکی از موضوعاتی که بالاخص در این دهه اخیر، دشمنان اسلام برای تخریب علیه اسلام و قرآن بکار می برند و حتی برای آن، دست توسل به تشکیل و حمایت همه جانبه از گروهی موسوم به داعش کرده اند، نشان دادن اسلام به عنوان یک دین خشن و خشونت زاست که همگی از این باب است که دشمنان اسلام شاهد رشد روز افزون اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله، بوده اند و تنها راهی که برای آنان می تواند مقابل این رشد را بگیرد، تخریب چهره اسلام است.

از جمله شبهاتی که در این زمینه وارد کرده اند؛ این است که اسلام را بعنوان دینی معرفی می کنند که سراسر غم و اندوه است و منطقی مخالف با شادی و تفریح دارد.
در حالی که ما مسلمانان بر این اعتقادیم که دینی را انتخاب نموده ایم که در مقابل سایر ادیان الهی، از هر جهت اکمل و کامل است؛ از جمله دلایلی که بر این امر در اسلام نمود دارد، این است که این دین الهی برای تمامی امور یک انسان چه در حوزه فردی و چه حوزه اجتماعی، توصیه و اوامری را دارد.
حتی در ریزترین موضوعات، همچون: آداب معاشرت، غذا خوردن و حتی تخلی و..
که ما در این مقاله ابتدا به اهمیت تفریح پرداخته و سپس با ذکر مواردی از استفاده ناصحیح از تفریح و عواقب آن سخن گفته ایم.

اهمیت شادی و تفریح

در آیات و روایات زیادی توصیه به تفریح شده است تا آنجا که در برخی روایات شریف پرداختن به تفریح را، از جمله ویژگی ها و خصوصیات مومن شمرده است: امام علی علیه السلام در بیانی می فرمایند: مؤمن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند، زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار و زمانی برای تأمین هزینه زندگی و زمانی برای واداشتن نفس به لذّت هایی که حلال و زیباست. (نهج البلاغه/ح 390)
و یا در قرآن کریم؛ حدود 14 مورد اشاره مستقیم یا غیر مستقیم به مسافرت که مصداق بارزی از تفریح است؛ آمده که برای آن نیز نتایجی را بیان می کند:

الف: مسافرت کنید و عبرت بگیرید

" قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ [انعام/11]
بگو: در زمین سیر کنید، سپس بنگرید عاقبت کسانى که آیات ما را دروغ مى پنداشتند."

ب: مسافرت کنید تا صاحب دل شوید

«أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛[حج/22] آیا در زمین گردش نکرده اند تا دل هایى داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوش هایى که با آن بشنوند در حقیقت چشم ها کور نیست لیکن دل هایى که در سینه هاست کور است»
در این آیه شریفه ، نمی فرماید که سفر کنید تا عبرت بگیرید بلکه به نتیجه ای والاتر اشاره می کند و آن این است که می فرماید با مسافرت، شما می توانید صاحب دلی شوید که با آن بیندیشید یا به عبارت دیگر؛ با مسافرت رشد و نمو و شهود پیدا کنید.

توصیه مهم:

اما همه ی ما می دانیم که هر میلی که در وجود انسان است اگر بدون شرط و شروط و بدون در نظر گرفتن مقیداتی بخواهد اعمال شود، دیگر سنگ بر سنگ بند نخواهد شد.
مثلا در باب میل جنسی، درست است که این میل، یک میلی طبیعی است ولی اگر حد و اندازه ی آن مشخص نشود به لاابالی گری منجر خواهد شد.
اما آنچه در اسلام برای تفریح، قید واقع شده؛ این است که تفریح مادامی که توام با غفلت از یاد خدا نباشد، مانعی ندارد ولی اگر تفریح همراه با غفلت از یاد خدا و معصیت الهی شود، دیگر نه تنها مورد تایید اسلام نیست بلکه از آن نهی شدید نیز شده است.
در قرآن کریم یکی از عواملی را که موجب دچار شدن به جهنم می داند، خروج از دایره شادی عاقلانه  است.
إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ  إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ [قصص/76] به خاطر بیاور هنگامی که قوم قارون به او گفتند؛ این همه شادی مغرورانه مکن که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد» (سوره ی قصص، آیه ی 76)
که این امر در توصیه های رسول اکرم صلوات الله علیه به دختران عبدالمطّلب و زنان مهاجرین و انصار نیز می باشد که به آنها دستور می دهد تا همراه فاطمه سلام الله علیها باشند و شادى کنند و رجز بخوانند و تکبیر و تحمید خداوند را بگویند، و چیزى که رضاى خدا در آن نباشد را بر زبان نیاورند. (زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام، (روحانی) ص479، ص 475)
از این دو توصیه ی شریف اینگونه بدست می آید که شادی بی اندازه و مغرورانه، خدا و آخرت را از یاد می برد و قهراً موجب طغیان انسان در مقابل آفریدگار خود می شود.
«ذلکم بما کنتم تفرحون فی الارض بغیر الحق و بما کنتم تمرحون» (سوره ی غافر، آیه ی 75) این به خاطر آن است که به ناحق در زمین شادی می کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می پرداختید.

نوروز و توجه به یاد الهی

یکی از مصادیق مهمی که در ایام نوروز برای هموطنان عزیزمان پیش می آید، این است که معمولا به جهت دید و بازدیدها و طی مسافت های طولانی برای رسیدن به مقصد، دچار خستگی و خواب الودگی شدید می شوند؛ که این در نتیجه موجب می شود که در ساعات نماز، دچار غفلت شوند.
این نکته را باید مد نظر قرارد داد که صله رحم از جمله مستحبات موکد است تا آنجا که امام صادق علیه السلام می فرمایند: صله رحم و نیکى، حساب (قیامت) را آسان مى کند و از گناهان جلوگیرى مى نماید. (تحف العقول ص 376)
اما باید در نظر گرفت؛ که به جا آوردن نماز یک امر واجب است و نمی توان به هیچ عنوان از آن غفلت نمود.
در آثار ترک نماز؛ روایات زیادی وارد شده که ما در اینجا به دو مورد اکتفا می کنیم:

الف: ترک نماز موجب گرفتاری در گناه

زنی نزد پیامبر آمد و گفت: شوهرم نبوده و من زنا کرده و بچه دار شدم؛ بچه را کشته و درون خمره سرکه انداخته و آن سرکه ها را به مردم فروخته ام.
 پیامبر فرمود: به سبب زنای محصنه؛ رجم، به سبب سقط جنین؛ جهنم و به سبب فروختن سرکه؛ گناه بزرگی را برای خود خریده ای ولی من گمان می کنم که تو نمازی را ترک کردی. (که به چنین گناهانی مرتکب شده ای) (مفاتیح الغیب، ج 32، ص: 27)
از روایت فوق این طور بدست می آید که دچار شدن زن به گناهانی که خود وی به آن اقرار نموده، نتیجه ترک یکی از نمازها بوده است.

ب: ترک نماز موجب تنفر

رسول خدا صلوات الله علیه می فرمایند: کسی که نماز صبح نخواند قرآن از او بیزار است.
هر که نماز ظهر بجا نیاورد پیامبران الهی از او بیزارند.
هر که نماز عصر را ترک کند فرشتگان از او بیزار است.
هر که نماز مغرب نخواند دین از او بیزار است.
هر که نماز عشا را ترک کند خدای جهان از او بیزار است. (اسرار الصلوه/ص۳۴)

این نکته ی حائز اهمیت را نباید فراموش کرد که انسان دارای هم جسم است و هم روح و روان و در صورتی می تواند از تفریح خود کمال استفاده را ببرد که در کنار تفریح جسم؛ از تفریح روح و روان نیز غفلت نشود.
مسلما اگر توازن بین این دو رعایت نشود و بطور مثال در زمان تفریح، از یاد خدا غفلت کنیم و دچار بی نمازی، یا غیبت و سخن چینی و... شویم؛ نمی توانیم انتظار شادی پایدار و کاملی را برای خود داشته باشیم.

راهکار

توصیه می شود در مهمانی رفتن ها و پذیرفتن مهمان، این نکته را مد نظر قرار داد که در ساعات پایانی شب نباشد و همچنین مدت آن به طول نینجامد.
علاوه بر آن برای گرفتار نشدن به تأخیر و قضا شدن نماز، نماز را در ساعت اولیه خود یا همان اول وقت بجا آوریم.
خود را مقید کنیم که حتی اگر در مهمانی هستیم، دقایقی را با اجازه ی سایرین برای خدای خود اختصاص دهیم که شکری هم در قبال این سلامتی و توفیقی که به ما داده شده؛ کرده باشیم.
همچنین فراموش نکنیم که این عمل به ظاهر ساده می تواند برای دیگران نیز امر به معروف باشد. امر به معروفی که در روایات در مورد عظمت آن گفته شده: امر به معروف و نهی از منکر همچون اقیانوسی است و تمام کارهای نیک همانند قطره ای در مقابل آن هستند. (منتخب میزان الحکمة : 376)
به امید آنکه ان شاء الله ایام شاد و خوش به همراه معنویت داشته باشید.

 

منبع : بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان ، هدایت الله قدمی /کارشناس حوزه

دوستان عیدتان مبارک


بنام خدا

 

روزهای رفته ی سال را ورق میزنم .......

چه خاطراتی که زنده نمیشوند ......

چه روزهاکه دلم میخواست تا ابد تمام نشوند ......

وچه روزهاکه هر ثانیه اش یک سال زمان میبرد ......

چه فکرها که آرامم کرد و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود ......

چه لبخندهاکه بی اختیار برلبانم نقش بست و چه اشک هاکه بی اراده از چشمانم سرازیر شد ......

چه آدم هاکه دلم راگرم کردند چه آدم ها که دلم را شکستند ......

چه چیزهاکه فکرش را هم نمیکردم وشد و چه چیزهاکه فکرم را پرکردو نشد ......

چه آدم هاکه شناختم و چه آدم هاکه فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان ......

وچه......

و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود......

کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا.....

آرامشی که هیچگاه تمام نشود.....

به قول خسرو شکیبایی ::

عید واقعی از آن کسی است که پایان سالش را جشن بگیرد، نه آغاز سالی که از آن بی خبر است .

‎ ‎"آخر سال تون قشنگ"

 

عید نوروز پیشاپیش مبارک باد